تقریبا همهی ما دستِ کم یک بار در زندگیمان به خاطر یک راز، یک حقیقت فاش شده، یک دروغ و یا کشف چیزی که باید آشکارا دربارهاش صحبت می کردیم، آزرده شدهایم. بی صداقتی اعتماد را از بین میبرد و درست در جهت عکس صمیمیت است.
یکی از اصول حرفه ای در زمینه رفتار در محیط کار، صداقت و شفافیت است. با کارمند صادق بودن همیشه آسان نیست، وگرنه همهی ما همیشه و در همه حال صادق میبودیم. اگر صداقت واقعا بهترین سیاست است، پس چرا این همه فریبکاری وجود دارد؟ و اگر هنگامی که کسی با ما صادق نیست، احساس میکنیم به ما بیاحترامی کرده است، پس چطور میتوانیم دروغهای کوچک و مصلحتی و اغراقهای ماهرانهی خودمان را توجیه کنیم؟
اگر از دیگران انتظار داریم که شجاعت داشته باشند و با ما صادق باشند، پس بیصداقتی از جانب ما به نوعی زیرآبی رفتن به حساب نمیآید؟ شاید زمان آن رسیده است که نگاهی دقیقتر به صداقت بیندازیم و ببینیم که آیا صداقت واقعا بهترین سیاست است یا نه؟
اعتماد در سازمان از بالا به پایین جریان دارد و اگر مدیران ارشد قابل اعتماد باشند، حس اعتماد به سطوح پایین سازمان رخنه میکند. بنابراین به سطوح کارشناسی سازمان اعتماد کنید تا مسیر توسعه صداقت و صمیمت هموار شود.
هر گونه اتمسفر وسوسه انگیز برای عدم صداقت و یا فریب کاری از جانب هر کدام از اعضای تیم، حتی مدیران باید از بین برود. این مسئله در مورد کسب و کار های کوچک، بیش از بقیه حس می شود. اما چرا این گونه است؟ زیرا اغلب مدیران کسب و کار های کوچک و نوپا، بخش زیادی از زمان خود را درگیر رسیدگی به گسترش و رشد کسب و کار خود هستند از این رو فرصت زیادی برای توجه به وضعیت داخلی در اختیار ندارند. اما یکی از مهمترین استراتژیهای ایجاد صداقت در محیط کاری، تقویت فرآیندهای داخلی است. از جمله با اهمیتترین روشهای تقویت فرآیند های داخلی نیز، تفکیک و تقسیم وظایف است. بهتر است تفکیک وظایف به درستی صورت گیرد نه این که یک کارمند چندین مسئولیت برای انجام دادن داشته باشد. زمانی که تمرکز افزایش یابد، فرصت بروز چنین رفتار هایی نیز کاهش خواهد یافت.
خطوط قرمز را رعایت کنید
به عنوان مدیر باید به این موضوع توجه کرد که تمام اعضای تیم از شما الگو پذیری خواهند داشت. اگر مراقب رفتار خود باشید و برای تک تک آن ها خط قرمز تعریف کنید، کارکنان نیز از شما میآموزند. در کنار این کنترل رفتاری، باید به طور مستمر پیگیر فعالیتهای انفرادی و تیمی گروه نیز باشید. این پیگیری همه را نسبت به حساسیت شما در فراگیر شدن دروغ در محیط کسب و کار، آگاه خواهد کرد.
بیش از حد سخت گیری نکنید
همانند هر انسان دیگری، مشتری ها نیز ممکن است در مواقعی خاص دروغ بگویند اما اگر بدانید که دلیل این عدم صداقتها چیست، می توانید از آن ها به نفع کسب و کارتان استفاده کنید. برای مثال مشتری با شما بر سر قیمت یکی از محصولات و یا خدماتتان بحث می کند و می گوید که توان پرداخت قیمت آن را ندارد. اگر واقعا محصول و یا خدمت کسب و کار شما، به قیمت مشخص شده ارزش داشته باشد، هیچ گاه مشتری وادار به دروغ گویی نمی شود. به جای جبههگیری های بی دلیل، خردمندانه عمل کنید.
فقدان صداقت، سلامتی را مورد تهدید قرار میدهد
علم ثابت کرده است که دروغ میتواند سلامت انسان را تهدید کند. کسانی که خود را عاری از این ویژگی منفی می کنند، استرس کمتری خواهند داشت و از سلامت فیزیکی و روانی بهتری برخوردار میشوند. خواب با کیفیتتر، سردردهای کمتر و کاهش بحرانهای روانی از تاثیرهای ترک عدم صداقت هستند.
به شیوه های مختلف تلاش کنید فضایی دوستانه و صمیمی در سازمان ایجاد کنید و از این طریق گشودگی، صداقت و اعتماد متقابل را تقویت نمایید.
مدیران و سرپرستان باید به زیردستان خود یاد بدهند که درستی و صداقت مهمترین اصل سازمان است و افراد بدانند پس از گفتن حقیقت، تنبیه نخواهند شد. بلکه اگر صادق نباشند ممکن است تبعات بدی برای خود و سازمان ایجاد کنند.
آمادگی شنیدن حقایق تلخ و شیرین را داشته باشید
یعنی به کارکنان اجازه دهید حرفهای خود را بدون ترس و واهمهای بیان کنند. عکس العملها، زمینه فکری را در مورد سودمندبودن یا نبودن راستگویی شکل میدهد.
دلایل بسیار زیادی برای عدم صداقت خود در محیط کار به کار میبندیم، اما توجیه بقیه بابت دروغگویی را قبول نداریم. به طور عام میتوان به توجیههای عمومزی زیر اشاره کرد:
تلاش برای احترام به احساس یا غرور طرف مقابل
تلاش برای اینکه دیگران دربارهی ما بد فکر نکنند
ترس از اینکه فردی بخواهد ایدهی ما را بدزدد
حفظ غرور و عزت نفسمان با اجتناب از شرمندگی
تلاش برای کمک به حفظ شأن دیگران
در خطر بودن تصویر ذهنی دیگران از ما یا آبرویمان
دوست نداشتن کسی و در عین حال تلاش برای پنهان کردن این موضوع از او